تراوشات ذهن پریشان من . . .

 

اینجا زمین است...

زمین گرد است !

توی که مرا دور زدی ... !

فردا که به خودم رسیدی , حال و روزت دیدنیست

.....

+نوشته شده در دو شنبه 26 دی 1390برچسب:,ساعت16:29توسط Atieh Zahir | |

 

جهان چیزی شبیه موهای توست...

سیاه و سرکش و پیچیده ،

خیال کن چه بی بختم من !

که به نسیمی ...

حتی جهانم آشوب می شود

..........!!!

 

 

+نوشته شده در شنبه 24 دی 1390برچسب:,ساعت17:56توسط Atieh Zahir | |

 

در درون ذهن من هرگز نمیمیرد کسی,

مرگ احساس مرا ماتم نمیگیرد کسی,

رفته ام من سالها از خاطر این و آن...

یک سراغ ساده هم از من نمیگیرد کسی

.........!!!

+نوشته شده در شنبه 24 دی 1390برچسب:,ساعت17:52توسط Atieh Zahir | |


باران همیشه می بارد،

اما مردم ستاره را بیشتر دوست دارند...!

 نامردیست آن همه اشک را به یک چشمک فروختن . . .

+نوشته شده در جمعه 23 دی 1390برچسب:,ساعت18:2توسط Atieh Zahir | |


به تو نفرین...
 به تو نفرین ای عزیز دل‌ سپرده...
عاشق قدیمیه تو...
پشت بی‌ وفایی مرده

....

+نوشته شده در جمعه 23 دی 1390برچسب:,ساعت17:58توسط Atieh Zahir | |

 

بعضی آدمها به زندگی ما می آیند و خیلی زود می روند...

بعضی دیگر می آیند و مدتی می مانند...

و جای پایشان در قلبمان می ماند

و ما دیگر هرگز آنکه بودیم................. نیستیم

 

+نوشته شده در جمعه 23 دی 1390برچسب:,ساعت17:55توسط Atieh Zahir | |

 

ماه به من گفت:اگر دوستت به تو پيامي نمي دهد چرا ترکش نمي کني؟!

به ماه نگاهي کردم و گفتم:

آيا آسمان تو را ترک مي کند زماني که نمي درخشي...؟

+نوشته شده در جمعه 23 دی 1390برچسب:,ساعت17:53توسط Atieh Zahir | |

 

همیشه بهم می گفتن چرا تو عشق نداری؟

چراعاشق کسی نیستی؟

بهم می گفتن عشق یعنی زندگی

می گفتن اگه عاشق نشی یعنی زندگی نکردی

ولی...

ولی بهم نگفتن اگه اسیر یکی بشی دلت می سوزه ...

نگفتن اگه نگات کنه انگار تموم جونتو به آتیش می کشن...

بهم نگفتن اگه تموم روز ببینیش بازم دلتنگش می شی ...

بهم نگفتن اگه یه روزی بذاره بره...

اگه عاشق کس دیگه بشه...

اگه دوستت نداشته باشه...

بهم نگفتن...

نگفتن که تو پشت سرش اشک می ریزی ولی اون بی اعتنا می ره ...

نگفتن تو دیوونش میشی ولی اون بی خیال...

بهم نگفتن

...

+نوشته شده در جمعه 23 دی 1390برچسب:,ساعت13:52توسط Atieh Zahir | |

 

مـــن هـــــر روز و هــــر روز و هـــــر روز
تمام رویاهایم رابا تو قسمت میکنم وتو...نمیدانی !
من هر روز تورا مرور میکنم وتو... نمیدانی !
من همیشه با تو حرفها دارم وتو...نمیدانی !
من من من ...تورا دوست دارم
اما تو باز هم...نمیدانی !

 

+نوشته شده در جمعه 23 دی 1390برچسب:,ساعت13:46توسط Atieh Zahir | |

(( عشق و دیوانگی ))

 

 

 


ادامه مطلب

+نوشته شده در جمعه 23 دی 1390برچسب:,ساعت11:8توسط Atieh Zahir | |

 

به سراغ من اگر می آیی
دگر آسوده بیا
چند وقتی است که فولاد شده
چینی نازک تنها یی من...


 

+نوشته شده در جمعه 23 دی 1390برچسب:,ساعت11:4توسط Atieh Zahir | |


خیلی سخته غمخوار کسی باشی که خودت بزرگترین غمش هستی …

+نوشته شده در سه شنبه 20 دی 1390برچسب:,ساعت11:33توسط Atieh Zahir | |

 

ماه من ، غصه چرا ؟!
آسمان را بنگر ، که هنوز، بعد صدها شب و روز
مثل آن روز نخست
گرم وآبی و پر از مهر ، به ما می خندد !
یا زمینی را که، دلش ازسردی شب های خزان
نه شکست و نه گرفت !
بلکه از عاطفه لبریز شد و
نفسی از سر امید کشید
ودر آغاز بهار ، دشتی از یاس سپید
زیر پاهامان ریخت ،
تا بگوید که هنوز، پر امنیت احساس خداست !
ماه من غصه چرا !؟!
تو مرا داری و من
هر شب و روز ،
آرزویم ، همه خوشبختی توست !
ماه من ! دل به غم دادن و از یاس سخن ها گفتن
کارآن هایی نیست ، که خدا را دارند ...
ماه من ! غم و اندوه ، اگر هم روزی، مثل باران بارید
یا دل شیشه ای ات ، از لب پنجره عشق ، زمین خورد و شکست،
با نگاهت به خدا ، چتر شادی وا کن
وبگو با دل خود ،که خدا هست ، خدا هست !
او همانی است که در تار ترین لحظه شب، راه نورانی امید
نشانم می داد ...
او همانی است که هر لحظه دلش می خواهد ، همه زندگی ام ،
غرق شادی باشد ....
ماه من !
غصه اگر هست ! بگو تا باشد !
معنی خوشبختی ،
بودن اندوه است ...!
این همه غصه و غم ، این همه شادی و شور
چه بخواهی و چه نه ! میوه یک باغند
همه را با هم و با عشق بچین ...
ولی از یاد مبر،
پشت هرکوه بلند ، سبزه زاری است پر از یاد خدا
و در آن باز کسی می خواند ،
که خدا هست ، خدا هست
و چرا غصه ؟ چرا !؟!

 

+نوشته شده در سه شنبه 20 دی 1390برچسب:,ساعت11:30توسط Atieh Zahir | |

 

شاید

سالها بعد

در گذر جاده ها

بی تفاوت

از کنار هم بگذریم

و بگوییم

این غریبه

چقدر شبیه خاطراتم بود

...

+نوشته شده در سه شنبه 20 دی 1390برچسب:,ساعت11:25توسط Atieh Zahir | |

 

تنهایی ام را با کسی قسمت نخواهم کرد
یک بار قسمت کردم ، چندین برابر شد

...

+نوشته شده در سه شنبه 20 دی 1390برچسب:,ساعت11:19توسط Atieh Zahir | |

صفحه قبل 1 ... 16 17 18 19 20 ... 26 صفحه بعد